---

اناالله وانا الیهه راجعون

درگذشت کربلای نصرالله خدابخشی را به خانواده ی

محترم ایشان بویژه عیدی محمد دوست و یارِ دبستانی

وَ اهالیِ محترم صادق اباد تسلیت عرض مینمایم

مختصری درباره ی تلاشهای مرحوم خدابشی

بعرض شما دوستان و سروران میرسانم

درسال هزارو سیصد وچهل دو بعد از انقلابِ سفیدِ

شاه وملت دستورِ تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی صادرشد

در روستای صادق آبادهم انجمن پنج  نفره تشکیل شد

نصرالله خدابخشی یکی از اعضای موثرِ آن بود درسال

هزار وسیصد و پنجاه دو انجمنها به خانهای  انصاف

تبدیل شدن زیر نظر دادگستری. صادق اباد هم به همان

صورت خانه انصاف تشکیل شد و مرحوم خدابخشی

تا سال پنجاه و هفت عضو ان بود برای عمران و آبادی

روستا تلاشِ فراوان کرد خداوند ایشان را باه اهالیِ

بهشت محشور سازد                                                                                                                                                                                                                                **********************

رفت نصرالله که روزی انجمن

بلبلی از باغِ  روستا بود  کهن

یاد او در خاطرات  این دیار

افتخار و ماندگار  و  ماندگار

هرکه با مردم سخن گفت ازادب

پیش مردم احترام  و منتخب

عسگری این عالمِ فانی  گذر

مهربانی     و وفا  مدِ  نظر

سی ام بهمن ماه

هزاروسیصد نود وپنج

علی عسگری صادق ابادی

 

⬛️⬛️⬛️

ادامه مطلب

درباره : دفتر شعر , شعرهای عسگری ,

ذلبر

ای  دلبر  وفادار

بَرم تو را به بازار

زَر بِخرم  برایت

طلا  بُوَد  بهایت

گردنبند و جواهر

آویزِ خوب ومهتر

حریر برا لباست

پاشنه بلند کلاست

چادُر مشکی نخواهی

چون رنگ بیوفای

عاشق کجا سیاه بود

مشکی از کی وفابود

عشق را مقدس وناز

آبی و قرمز و سبز

مانتو ویا کت شلوار

محبوب برای دلدار

مشکی رنگ سیاهکار

برسفره ی  قلمکار

بر چی  سرِ  گلناز

یا غنچه ی سرآغاز

سارا نپوش مشکی

دارا ببین چه  عشقی

روح وروان به رنگِ

هرچه  شادِ  قشنگِ

مشکی بوقتِ  ماتم

بهر  عزایِ    حاتم

شادانه    و    مظفر

گفت عسگری به دلبر

تاریخ 27/11/1395

علی عسگری صادق ابادی

 

ادامه مطلب

درباره : دفتر شعر , شعرهای عسگری ,

چوپانِدروغگو

شبانم  میروم  هر روز بیابان

سرصبح تا غروب گردد نمایان

چرانم گله را دردشت و کوهسار

بیابانِ بلا  است  الله  فقط  یار

هزاررآس گوسفند. نزدم بزومیش

امانت دست من از مردم وخویش

منم  چوپان و گله مثل  فرزند

نیِ دارم که معروف هست هفت بند

میان  ظهر کنارِ برکه ی  آب

به آساید  گله  یکدم  رود خواب

زنم انگشت بر نی تا ناله  خیزد

گهی از گوشه ی چشم اشک ریزد

شبانی ظاهرآ اسان ولی سخت

اگر یاری  نکرد  اقبال  یا بخت

بهاران  شب چرانم  در بیابان

سگ گله رفیق و هم  نگهبان

بیابان را سکوت شب  پُرستاره

صدایِ شب نوایی خاص  داره

                                                                 زیک  روزِ بهاری  و جوانی                                                                 

برایِ سر خوشی و شاد  مانی

دروغ گفتم که گرگ افتاد توگله

شتابید مردمان گرگ خورد عجله

رسیدند مردمان با چوب با سنگ

بدانستند  دروغ  گفتم  و نیرنگ

دمی که واقعی گرگ زد به گله

شدم تنها نیامد یاری ازاهلِ محله

فنا  گردید  گله  چوپان  رها شد

ولی نامم  کتابِ  در قِصها  شد

دوبار گفتم  دروغ  بَد نام  نامم

نشد دنیا  دگر هر گز به کا مم

توایی که حرف روزانِت  دروغ ِ

سر انجام  عاقبت  کاربی  فروغِ

دروغ  ویران کند  بنیان و اصلِ

خطر در راه وَ بر شیطان وصلِ

دروغ یک روز دوروزنَه کُلِ ایام

چه سودی ازدروغ بردی توخوشنام

نشو چوپانِ  بی  گله  بُوَد  سخت

که ایران شیر فراوان دارد و تخت

پناه  بر  آن    خداوندِ   جهاندار

جهان بخش عسگری باشد نگهدار

تاریخ 25/11/1395

علی عسگری صادق ابادی

 پاینده باد جمهوری اسلامی ایران

ادامه مطلب

درباره : دفتر شعر , شعرهای عسگری ,

آتش نشانان

ای سوختگان پروبال پایندگانِ این خاک

عشقِ وطن شما را برداست بسوی افلاک

سوختید تا نسوزد جانِ برادر خویش

دانسته آتشِ خوف با عشق قدم نهید پیش

یک فرد دهید نجات اش همراه غروروعزت

مرهم نهید به زخمش بی چون وچند ومِنت

فرشته ی نجاتید بالا ترین  عبا دت

کعبه اگر ثوابی است دائم کنید زیارت

هرجا که آتش ودود آتش نشان درآنجاست

جان میدهید بجانان این عاشقی هویداست

یک هفته شد ندید دختر عزیز خانِ

همسر دگرچه سازد مادرشده دیوانِ

چشم انتظار بماندِ  فرزند و همسرِناز

ای شاهدانِ دوران .درهرخطرسرآغاز

درساختمان پلاسکو آتش نشان  درآتش

مرگی حزین وغمبارمثل مرگِ سیاوش

آتش بُود شکارچی حافظ  آتش  نشانِ

این داغ واین مصیبت درخاطرات بمانِ

محصورشدید درآتش مردانِ رزمگاهی

با آهن  گداخته سوختید  بدونِ  راهی

داغِ شما همانند داغِ  شهیدِ در جنگ

هردو آتش نشانید شغلِ شما بود جنگ

جنگ با عدو لب مرزبهرِدفاع از خاک

آتش نشان زجنگِ . اتش رِوَد درون خاک

یادِش بدان  گرامی هرکس  زجان  خدمت

در قلب مردم خویش هست جاویدان وعزت

همدردی با عزیزان کارِ خدا پسند است

ای عسگری  شاهد  افرایِ  سربلند  است

تاریخ تاریخ 8/11/1395

علی عسگری صادق ابادی

 پاینده باد جمهوری اسلامی ایران

ادامه مطلب

درباره : دفتر شعر , شعرهای عسگری ,

بمناست فرو ریختن اولین برجی که درزمان خودش بینظیر یا کم نظیربود

اولین برجِ بلندِ عهد دیروز با وقار

یادِگارعصرشورشوکت ما افتخار

بود بی همتا زخاور عهد خویش

مرکز تولید و توزیع رو به پیش

بودمیراثی بزرگ برنسل فردای وطن

اولین بازارنو دربرو باغِ  دمآن

چشم عالم خیره گشت آنروزگار

شد اوان  اسکلت فولاد به  کار

چون عروسی ناز در پایتخت

مرکزکاروخریدِ مردمانِ مملکت

مدت  پنجاه و پنجسال او صبور

استواربود و درخشان همچونور

مآمن یک لقمه نان برهزاران خانوار

نانِ شان آجرشد ازجفای روزگار

وقت کار آتش  بجانش  حمله  ور

شد  تلاش  اما  دریغا  بی  اثر

مانده بود  تنها  میان  شعِله ها

میکشید  فریاد  کجایید  بچه ها

ما نداشتیم  آنچه دارد این  جهان

ناله ای سرداد فروریخت ساختمان

آه مردم شد بلند چون فرودآمدزمین

سوخت پلاسکودرمیانِ بغض وکین

برج بلند بود ارتفاغ  اش گو ضرر

تیرِ غیب برجان او شد  حمله  ور

سی نفر یا صد  نفر گویند   هزار

جملگی گشتند کباب خانواده انتظار

همسر و فرزند  و مادر چشم  برا

نالها سرمیدهند اشک خونین ای خدا

کودک شیرخواردرداما ن مادربیقرار

نوعروس در خانه ماند است  انتظار

ای خوشا برغیرت مردانۀ آتش نشان

بی توقع جانِ شیرین میدهند برمردمان

عسگری    این  عالم  فانی   همین

ناگهان  پایان   کار  آن  هم    یقین

تاریخ /1/11/1395

 

ادامه مطلب

درباره : دفتر شعر , شعرهای عسگری ,

مهمان یار

شب رسید وکارِسختی ست دلکنم ازروی تو

آمدم مهمانیت تا دستکشم برکاکُلِ گیسوی تو

یک شب است رونگیرازمن بازکن چادرت

تا بپیچم همچو نیلوفر بدورِسلسه آن مویِ تو

دروصالِ عاشقی اسب حیا کیش می شود

شاه عشقی  مات گشتم  از کمان  ابروی تو

آنچه بینم گوهراست درصدف پنهان  شده

آرزو دارم دراین شب سرنهم  زانوی تو

دربغل گیرم تورا چون کودکی تابت دهم

مثل پروانه بچرخیم  بوسه  برابروی تو

بلبل ذوقم  به پروازعسگری همراهِ  یار

هرچه نوشیدم و چیدم ازصفایِ کویِ تو

تاریخ 24/10/1395

پاینمده باد جمهوری اسلامی ایران

 

ادامه مطلب

درباره : دفتر شعر , شعرهای عسگری ,

باید رفت

سفرباید کنیم  آخر از این  بند

نمی پرسد تورا عمرت بود چند

بدنیا دل نبند گر پادشاهی ست

که عمر فانی  بود گر آن نُصد

نظربرکاروان عمربکن دوست

سپید گشت تارِمویت ای خردمند

سبُک سنگین کن احوالِ خودرا

بگو  آیا  خودت هستی خرسند

جهان مال تو شد با تیغ  بُران

رها باید کنی بی چون وبیچند

نباشد هیچ کس محفوظ ازمرگ

اگر نادر بود با لشگری  چند

خوشا برآن که عاشق بود مردم

وَبراصل و اصولِ عشق پای بند

سِکندرکرد ویران آنچرا خواست

بجز لعنت برآن نیست دوستِ دلبند

چشد صدام که تهران درخیالش

به ایران حمله ورشد اوهدف مند

جهان شد تار ویرانی زچنگیز

فنا  شد  نام  آن  شَر قَدر تمند

سلیمان انس وجن و باد فرمان

نماند آن هیبت وکاخِ  شکوهمند

همان فرعون که روزی او خدا بود

چگونه سرنگون شد آن ظفرمند

هرانکه عشق ومِهر و راهِ مردم

بتاریخ ماندگار. چون کوهِ دماوند

زشَر و شورامروز عسگری خوف

بترس ای نفس سرکش از خداوند

تاریخ 21/10/1395

ادامه مطلب

درباره : دفتر شعر , شعرهای عسگری ,

ادامه مطلب

درباره : دفتر شعر , شعرهای عسگری ,

مبارک سال نو بر گسترِ خاک

مسیحی پیروان و عید شان پاک

بود فرخنده میلاد مسیح  است

زشادی ومحبت او وسیع است

شود سالِ خوشی بر کُل عالم

نباشد جنگ خونریزی وماتم

عدالت  شادمانی  باشد هرجا

زهرجای جهان صلح گرده بر پا

دراین سالِ  جدید آرام جهانی

مذاهب  را تماماً  شاد مانی

همه  دوستدار اقوام  دیاریم

زمیهن عسگری عاشق کُباریم

تاریخ 11/10/1395

علی عسگری

ادامه مطلب

خوشان روزی سَرِراهم پدیدار

به قربون لبانِ نازت ای یار

رها شد تیر ازچله  کمانت

اصابت کرد به قلبم اولین بار

وجودت شد سرتا پا به لرزش

نگاهِ عاشقی گردید نمودار

مصفا بود دل ودینت برایم

جلا دادی وجودم را پری وار

زفرطِ تشنگی من خواهش آب

شدم سیرآب ازآن چشمِ گهربار

بدستم شانه کردم هردوزلفت

غزالِ نازنینِ کوه وکوهسار

شکرکردم طلب شیرن زبانی

عسل نوشیدم ازلعلِ  وفادار

زدم خیمه به قلبت دردل دشت

رخت قرمزمثالِ سیب خوانسار

گلی خندان به مثلِ  توندیدم

شکوهِ جلوه ی ازعشقِ سرشار

عجب زیبا رخی شیرن کلامی

بصیرت عسگری لازم درکار

تاریخ 9/10/1395

علی عسگری

 

ادامه مطلب

إنالله وَإناالیهِ راجِعون

درگذشتِ پدری زحمتکَش ومهربان از تبار روستای صادقآباد

بنام قدیرعلی ربیعیان را به خانوادهای داغدارِ ربیعیان و میرزایی

هم چنین اهالیِ محترم وشریف روستای صادق اباد

تسلیت عرض مینمایم : خداوند روح آن مرحوم را با بهشتیان

محشورسازد. به بازماندگانش صبر و سلامتی عطا کند

قدیربا کاروان گردید روانه

دیارِ عاشقان رفت عارفانه

به گرما وزسرما سخت مشغول

برایِ زندگی وچند  ریال  پول

قدیربی غل غش بُود با صداقت

وفا میداشت وبا مردم رفاقت

نه حیله ونکج اندیش زمردم

همیشه سربزیرمانند  گندم

دریغا کرد پف گردون چراغش

همه نالان وغمگین درفراغش

چه سازیم عسگری دنیا همینِ

همیشه مرگ برانسان کمینهِ

تاریخ 5/10/1395

علی عسگری صادق آبادی

 

ادامه مطلب

 

خوش آن روزی شب چله صفا بود

همه دلشاد واز غم ها رها بود

نبود مانند امروز پول فراوان

ریالش را برابر با  طلا  بود

هزینه زندگی  بسیار ارزان

مخارج بهترین اش چند ریال بود

نه برقی بید نه گازی وبخاری

بهر منزل کُرسی برقرار بود

صفا داشت و وفا بود درکنارش

شب یلدا چه شادی بر قرار بود

تنقل توت وسنجت با نخود چی

کشمش آفتابیِ سرخ خود نما بود

نه موزبید نه آناناس یا که تامسون

انارو بِه وَ انگور بر درخت  بود

نه صوتی بید نه تصویر ومجازی

همه آرام و داستان رأس  کاربود

محبت  بیدریغ می  گشت  تقسیم

شبی خوش تا سحر را گفتگو بود

همین قدرخاطرات کافی ای دوست

صداقت عسگری درآن زمان بود

تاریخ 30/9/1395

علی عسگری صادق  آبادی

ادامه مطلب

 

عجب نوری منور کرد جهان را

چراغ  روشنایی  شد  زمان  را

پیامبر آمد و او ساخت  گلستان

که انسان مَرد وزن واحد شما را

پیامبر چشم گشود در شهرِ مکه

مبارک باد ولادت  مسلمین  را

محمّد  راه روشن را بیان  کرد

نشان داد مردمان راه و سخن را

جهان را صاحبش بسیار اعظم

چنین فرموده است نسبت شما را

بمن حکم  نبوُت داده است حق

که بر چینم همه بُت از جهان را

خداوند واحد و او بی نیاز است

به عالم هرچه موجود اذن او را

مگر سنگ میتوان چیزی بگوید

که دل بستید برین بتها  شما  را

چه کس این چزخ گردون را بدستش

خدای  که  دهد  روزی  شما را

همه یک سان بُوَند در دید گاهش

چراچون مالک است کُل جهان را

بُوَد  اسلام  کامل  در نظام  اش

نجات بخش می بُوَد  آخر شما را

اگر پیمان  حق  بستید  محکم

قیامت  من  شفاعت   بر شما را

به معراج  من جهان دیدم  زآحر

که کفر ویرا ن کند دین  شما را

رسد روزی که مردان شیوۀ زن

زنان پوشیده بس عریان  بدن را

نمایان   است  تمام  گوهرِ  زن

بسر سنجاق گلی کوهان شتر را

بساط  شهوت و بی بند و  باری

گریبان  گیر میگردد  بشر  را

پسر  آرایشی  بر خود   زنانه

بجای زن سخن  گوید  شما  را

نظام ازدواج  لرزان و ریزش

براه  کفر هجوم  ویران جهان را

مواظب باش مسلمان در ره دین

چو شیطانی بزرگ سلطه جهان را

خدا را هست نگهبان  دین  قرآن

که  امت مصطفی  پیرو  خدا را

مبارک عسگری گفت این ولادت

بُوَد  جاوید  عِشق  عِشق   خدا  را

تاریخ 15/11/1390

علی عسگری صادق آبادی

پاینده وبرقرار باد جمهوری اسلامی ایران

ادامه مطلب

دل تنگم  بدرد آمد از این بازی

شهنشا ها تو آگاهی مگرراضی

یکی دراوجِ سرمستی ولنگاری

یکی ازفقرو پیسی تن به هرکاری

یکی درکاخ و ویلا منزل ومأوا

یکی بی خانمان احوال او  پیدا

یکی افراط وتفریط درغذا دارد

یکی برلقمه نانی شب عذا دارد

یکی مال ومنال بسیارصد بَرده

یکی ناموس بهرنان حراج کرده

خدایا شاهدی احوال پریشان است

خودت گفتی عدالت حق ومیزان است

مقصر کیست نمیدانم تو میدانی

خداوندا آگاهی زآشکارو زپنهانی

مجازاتش بکن هرکه ستم کرده

بمردم ونظامش چونکه بد کرده

هدایت ازتو میخواهیم  ای قادر

توکل برخدا کن عسگری اومیبودناظر

تاریخ 13/9/1395

علی عسگری صادق ابادی

4:30 دقیقه ی بامداد ساعت

 

ادامه مطلب

باده ی مستانه بده بهرمن ای یار شراب

بشوم دل خوش و سرمت نفهم عذاب

ازغم ورنجِ فقیری به ستوه آمده ایم

قدحی پر کن و از می یده بعداً حساب

شهرشلوغ است و گروهی همه مست

خَمرم  از می نَبُوَد یار زدینار وکباب

هر که بینی زخَرِخویش سوار ناله کنان

خواجگان برخرمردم سوارند وعتاب

یار پریشان شده ایم فسق و فجور از مقام

خانه ی مستان فزون مست نداریم زکتاب

دست بدامن شده ایم یارنَکِش دامن خود

چون خُماریم بده پیمامه ی از جامِ شراب

عسگری میخورو مستی وکن گه نعره بزن

بهتر ازکار ربا خوار و ریا کارِدغل روز حساب

تاریخ 13/9/1395

ساعت 3: 15 دقیقه ی بامداد

پاینده باد جمهوری اسلامی ایران

ادامه مطلب

 

سخنی در باره ی گروهک منافق مریم رجوی {یعنی} بیوطن

بمناسبت دفاع از حقوقِ ترویستها

 

سلام برملت بزرگوارایران.در روزهای اخیر گروهک منافق و کثیفِ

مسعود و مریم رجوی در کشورفرانسه گردهمای داشتند بنام دفاع از

 حقوقی بشرعجب دنیایِ وارونه ی شده قورباغه آوازمیخواند وسوسک هم

کرنا میزند  شپش و کَک و ساس هم مشغول رقصیدن هستند چه

نمایش قشنگی است مسعودِ وطن فروش مریم خود فروش تف

 بصورت شما  از کدام حقوقِ بشر حرف میزنید شما دستانتان

تامفرق بخونِ مردم ایران آغشته است  مگرشما نبودید که

 میگفتید شاه بد است و ما جمهوری اسلامیمیخواهیم پس چشد

 دیدید که ایدهای ننگین بدرد دولت اسلامی نمیخورد.

 با پشتوانیه بنیصدرِ لعین شروع کردید به قتلِ عام مردم

 قافیه را تنگ دیدید فرار کردید به کشور عراق و شدید

دوستِ دشمن ملت و کشورایران. بی شرف مگرشما شکنجهای

جوانانی را که برای دفاع از آب و خاک وناموس خود رفته بودند

 . فراموش کردید. مریم خانم بلطف

خداوند تمام فیلم های شکنجهاتان بدست مردم ایران افتاد.شما حیوان

صفتان از کدام بشرسخن میگویید مگربمبارانهای شیمیایی صدام بر

سرمردم بیدفاع غرب کشور را فراموش کردید. اگر حافظه ی

 خوک صفت شما فراموش کرده ملت ایران فراموش نخواهدکرد .

 مریمِ رجوی توکه هریک روز زن یکی هستی در لجن و کثافت

فرو رفتی از حقوقِ کدام بشر حرف میزنی بازهم تف به شرف

بیشرفتان و ابلحان فریب خورده درخیال خام خود گفتید .جمهوری

اسلامی هشت سال جنگیده و دیگر توان ندارد .سرخوش از جامهای

 شراب غربی حرکت کردید با مزدوران بطرف ایران که تهران را

زود اشغال میکنیم و در کاخ نیاوران خوش وبش میکنیم آخه کثافتهای

در لجن فرو رفته آنروز اگر نیروی نظامی هم حتی نبود یا کم بود که

 الحمدالله خیلی هم زیاد بود . ما مردم با چوب دستی  مثل سگ همتون

 را میریختیم در زباله دان همانطوری که جمع تان را نابود کردیم

. چه زود تمام وقایع را فراموش کردید مریم بیوطن . این سخن مردم

است هر حکومتی در ایران باشد و قصد آمدن به ایران داشته باشید

 ملت قلم پاهاتون را میشکند بزدلا شما سی سال است زن و دخترِ

مردم را به اسارت گرفته اید و خرج عیاشی خود را از تن فروشی

آنان بدست میآورید . امروز  حقوق را به میان میکشی لجنزارها این را

بدانید روزی بدارِ مجازات آویخته خواهید شد آنقدر بالای دارمیمانید

 تا لاشخوران تن نجسِ شماها را بخورند. بکوریِ چشم گروهِ منافقِ لجن

میگویم جمهوری اسلامی  تا ابد باقی است . پاینده باد ایران اسلامی

به رهبریِ حضرت آیت العظما سید علی خامنه ی امام شیعیان جهان

نویسنده علی عسگری صادق ابادی تاریخ 11/9/1395

  

ادامه مطلب

شهادت هشتمین امامِ شیعیان را به تمام  پیروانش تسلیت عرض مینمایم

سرزمین عاشقی محفل امامِ هشتم است

خاطِرات صیدوصیاد تا ابد درمشهد است

آهوی نالان و گریان آمدش  پیش رضا

صاحب فخرِ کرامات را امامِ ثامن است

گربخواهی یک حکیمِ حاذق نافذ کلام

درخراسان عالم آل محمد بهتر است

بارگاهش افتخارِ شیعیان دلسوختِگان

زائرانِ مهربان فرزند زهرا گوهراست

هرکه را شد نا امید ازپزشکِ روزگار

ابنِ موسی راشفابخش اوحکیم کوثراست

نا امید ازدرگه شاه خراسان کی بود

عسگری جانت فدای این رضا تاج سراست

تاریخ 10/9/1395 

ادامه مطلب

بردی از یادم ولی یادتورا دارم بیاد

من جوانی پایِ تو کردم فنادادی بباد

حسترم بود درجوانی تا توگردی دلبرم

شانه برمویت زنم ای نازنینم سرورم

لانه ی بهرتومن کردم محیا چون بهشت

تابمانی درکناریم غنچه ی زیبا سرشت

هرچه میگفتی محیا آنچه میخواستی خریدم

تا نیفتی دست دشمن ناکس اندوست ورقیبم

بیوفا کردم فدایت هرچه میبود در توانم

ناگهان بردی زیادم ای پری شیرن زبانم

من بیاد لحظهایت  قَه قَهِ آن خندهایتت

تازمانی زنده هستم جانِمن بادا فدایت

گرکنی یادی زمن بازهم خریدارت منم

چون ازاول انتخابت پاره ی بود از تنم

بردل یاررخنه کردن عسگری دشواروسخت

هرچه می آید خوش آید کارالله است بخت

تاریخ 4/9/1395

علی عسگری صادق ابادی

ساعت :5:14 دقیقه بامداد

 

ادامه مطلب

{بمناسبت گرامیداشت هفته ی بسیج}

بسیج  یعنی  ولایت امرِ رهبر

بسیج یعنی  خمینی  پیرِ مهتر

یسبج یعنی شهادت رزم میدان

بسیج یعنی وفا برعهد و پیمان

بسیج  یعنی  شهامت  پایداری

بسیج  یعنی  صفا  مردمداری

بسیج یعنی عدالت پیشه  بودن

بسیج یعنی  دل زنگبارزدودن

بسیج یعنی کمک برمردم زار

بسیج یعنی کند  باظلم  پیکار

بسیج یعنی ترازویِ  نظامش

بسیج باید بُوَد میزان حسابش

بسیج یعنی شتاب برایده ی نو

بسیج یاری رسان است برمنو تو

بسیج یعنی  محیا وقت  ناله

بسیج ازدست دلبر نوشه باده

بسیج یعنی بصیرت داردانا

بسیج یعنی تکسُرهمچوبرنا

بسیج یعنی تکریمِ مردم باکیاست

بسیج یعنی نتازید برریاست

بسیج یعنی فقیران را بُوَدیار

بسیج از بَطنِ محرومان پیدار

بسیجی مردمی باش تابمانی

همین پست ومقام از مردمان است گربدانی

بیاد کشتها و رزم و میدان

شهیدان عسگری جاوید دوران

تاریخ 3/9/1395

علی عسگری صادق ابادی

 

پیاینده وبرقرار باد حضرت امام خامنه ی

رهبرعزیز ایران

ادامه مطلب

زبند زلف یار گیراست دل ما

حسین و کربلا شد محفلِ  ما

به عشقت آمدیم تا کربلایت

حسین جان جانِما بادا فدایت

زمانی آرزو بود.کربلایت

درآمد آرزو عاشق  فدایت

 

بگذارتاریخ نگاران بنویسند در عهد جمهوری اسلامی ایران

زوار امام حسین تعدادش به چندین میلیون رسید ودر کل از همه

کشورهای شیعی بیست میلیون نفر وارد کربلای معلا شده

در اربعین سال نود پنج

 

بگذار تاریخ نگاران بنویسند با همت وقدرت جمهوری

اسلامیِ ایران شیعیان عراق بعد از هزاروچهارصدسال

به آرزوی خود رسیدن.

 

بگذارتاریخ نویسان بنویسن در عهد پرافتخارِ جمهوری اسلامی ایران

جانِ تازه ی در کالبد شیعیان یمن دمید و راهِ مولا وسرورخویش

حضرت امیرِ مومِنان  علی  علیه اسلام را در پیش گرفتن وبرای

پیروزی از جان مایه گذاشتن .

 

 

بگذار تاریخ نگاران بنِگارند که با هیبت و قدرتِ دولتِ اسلامی ایران

شیعیان کشور لبنان به یک نیروی بازدارنده دربرابرِ دشمنِ خویش

رژیم غاصب اسرائیل تبدیل شدن .

 

 

بگذارتاریخ نویسان بنویسن جمهوری اسلامی ایران با قدرت و عظمتِ

خویش نگذاشت اهل وبیت امام حسین درکشور سوریه  دوباره به اسارتِ

آل ابوسفیان درآیند .

 

 

بگذار تاریخ نگاران بنگارند که جمهوری اسلامی ایران از هر نوع کمکی

برای  برقراریِ صلح و آرامش در کشورِ همسایه و برادر افغانستان کوتاهی

نکرد و همیشه ازآوارگان افغانی بخوبی پذیرایی کرد در کشور ایران .

 

 

بگذار تاریخ نویسان اینهم بنویسن که بفرمان رهبر عالیقدر امام خامنه ی

در هرگوشه ی از جهان مظلومی  ظلم برآنها شده بود دولت و ملتِ ایران

به یاری او شتافتند .

چه افتخاری از اینها بهتر برای یک دولت و ملت . پس شما مسئولانی که

فقط و فقط در فکر پر کردن جیب های خود هستید و هیچ دَردی را حس نمیکند

ازخوابِ گران بیدارشوید وَ این افتخارات تاریخ  ساز را بکامِ مردم ایران شیرین

سازید اینها افتخارتِ کوچکی نیست. شما عزیزانی که دائم در فکرِ بریدن

گوش مردم هستید از خدا بترسید شَرم کنید. و به کمک مردم فقیر بشتابید و افتخاراتی

دربین مردمِ کوچه و بازار برای خود کسب کنید .

درغیر اینصورت نمردم شما ها را میبخشند و نه خدای شاهد و ناظر

پاینده و برقرار باد حضرت امام خامنه ی رهبر فرزانه ی 

جمهوری اسلامی ایران

تاریخ 24/8/1395

علی عسگری صادق ابادی

 

 

 

ادامه مطلب

بمناسبت سالروز شهادت ناجوانمردانه ی سردارِ جبهه و جنگ حسنِ طهرانی مقدم

افتخاری بود حسن سردار نیک یادش بخیر

صاحب علم و نبوغ ایدها مبتکر یادش  بخیر

صادقانه رفت به جنگ دشمنِ دین و وطن

یکدمی قافل نشد از فکرِ جنگ یادش بخیر

دید دشمن تا بُنُ دندان مصلح کار سخت

رفت فرودرفکرِ ساختِ موشکی یادش بخیر

آخرجنگ بود طهرانی  مقدم آن حسن

مفتخر برساخت موشک اولین یادش بخیر

جنگ تمام گردید مقدم کرد احساس نیاز

بستری او کرد مهیا بهرساخت یادشبخیر

او نخوابید وشب وروز کردتلاشِ باجان ودل

موشکی ساخت دور بُرد یادش بخیر

آنقدر بر روی موشک کارتاشد سپند

سرعتی بالا و ویرانی فزورن یادش بخیر

لرزه انداخت نامِ طهرانی به فلبِ دشمنان

سینه ی دشمن شکافت اژدرسردارحسن یادشبخیر

افتخاراتِ حسن جاوید ونامش جاویدان

ایدریغا کشته شد بی ادعا سردار عشق یادشبخیر

ما به اینها افتخار باید کنیم نا به تزویر و ریا

رفت طهرانی مقدم عسگری یادش بخیر

تاریخ 21/8/1395

علی عسگری صادق ابادی

ادامه مطلب

به  نامردی  شب و روزم  تباه  کردی

هرانچه در توان داشتم بگرفتی فنا کردی

به امید تو دل بستم کنارت میشوم ارام

ندانستم که نامردی چه فکرها پیش خود کردی

ز هرچه آرزویت بود براوردم ای نامرد

خریدم آنچه میخواستی ولی وارونه فکرکردی

تورا من دوست میداشتم به امید رفیق ویار

ستم کاری تو ای نامرد ز اموالم چها  کردی

همه دار و ندارم را زدی آتش دود گشتن

نمی بخشم تورا هرگز چرا اینگونه بد کردی

جفا برعشق گناه کاری دهی تاوان

بخوردی مال اموالم وَ هر شهری سفرکردی

ببند این دفترِ دیگرسخنها عسگری بسیار

بساط عاشق هروز سراشیب است و دلسردی

تاریخ 9/8/1395

علی عسگری صادق ابادی

ادامه مطلب

کوروش ای مرد بزرگ روزگار

بیست و پنج قرن گذشته توهنوز افتخار

کوروش دشمنانت خُلق و خویت را بیان

درشرافت عزتِ نفس یکه بودی در جهان

سالروزت را گرامی اقتدار پارسیان

نام نیک در بین مردم محترم عسگری درهرزمان

تاریخ 7/8/1395

علی عسگری صادق ابادی

 

ادامه مطلب

بیا بوسم لبانت را که چون شهد وشکر دارد

ببوسم جَعد مشکینت که چون افسون اثردارد

دمی با من بیا بنشین اگر مایل شدی هردم

به چینم گل زدامانت که ان بوی خُتن دارد

بلند بالا زیبایی فدای گونه ی سرخت

بُوَد چون سیب خونساری که بوی عطر دارد

غزال دشت وکوهساری تورا صیاد بود افزون

دوابرویت بود خنجرمواظب باش خطر دارد

بیا با من بشو همدم نه یفت دردام صیادان

فریبا دلبری هستی همه بر تو نظر دارد

ز امید وصال تو نه شب خوابم نه روز آرام

شدم بیتاب وسرگردان دلت ازمن خبردارد

اگر با من شدی همراه فدایت این دل مسکین

بیار بردشت خشکیده که این بارش اثردارد

نظر هرگوشه ی کردم نچیدم گل از باغی

گلها را عسگری واحد ولی هرگل یه بودارد

بود محفوظ برصاجب که آنرا میدهد ابش

همان رسم ازل باشد چو انسان را وفا دارد

تاریخ 30/7/1395

غلی غسگری صادق ابادی

 

ادامه مطلب

انا لِلّه و اناالیه راجعون

درگذشت نابهنگام  دو بانوی بزرگوار دومادر ارجمند

همسر آقای فریدون فتاحی صادق ابادی

وَ همسر آقای محمد خدابخشی را به خانواده های محترم شان

به همه ی دوستان آشنایان و اهالی شریف روستای صادق اباد

وَ به مردم گرامی زادگاه این دوبانوی گرانقدر کرچگان

وَ باغشاد تسلیت عرض مینمایم

از خداوند بخشنده برای دومادر سفرکرده طلب آمرزش

وَ برای جمع بازماندگان صبر و شکیبایی  آرزو میکنم

یکم آبانماه سال هزار و سیصد و نود

پنج

علی عسگری صادق ابادی

 

ادامه مطلب

بگذارسر به سینه ی من  فدای  تو

گاهی بهترین همین است برای تو

بگذاردستهای تولمس کند تن گرم مرا

تا بدانی چه صفای  دارد برای  تو

دلواپس سخن همسایه نباش عزیز من

چون نظر آنان ندارد سودی برای تو

آزار بتو نمیرسانم هر گزاین را بدان

چون نقشه ها دارم درقلب خویش برای تو

آغوش باز کن بگیر مرا محکم در بغل

باران عشق منم و می بارم برای تو

زگرمیِ وجود من میرویددانه وبنفشه ها

هرچه بکاری میدهد ثمر گلمن برای تو

عاشقان عسگری همه درفکرمعشوق خود

دلبرا از خداوند میخواهم آنچه میخواهد برای تو

تاریخ 29/7/1395

علی عسگری صادق ابادی

ساعت 19:30 دقیقه

 

 

ادامه مطلب

این چه شیونی که هر ساله بیشتر است

شورشی عظیم و غوغایی  دیگر است

این همه مردمان شیون و عزا به صف

صاحب عزا که بود اینگونه برتراست

جن و ملائک آدمیان جمله  خون  جگر

محشرالحرام بُوَد یا قیامتِ  دیگر است

خون می چکد ازآسمان زمین را خروش

عاشقان این عزای حسین سبط پیامبراست

شصت سال سینه زدم  در عزایِ سرورم

یا حسین عسگری خاک ره اهلِبیتِ پیامبراست

تاریخ 9/7/1395

علی عسگری صادق آبادی

ادامه مطلب

جهانگیر  و  کیخسروِ  روزگار

گدایانِ شهر و فقیرانِ بی اعتبار

همه وقت رفتن به تن یک لباس

سفید و به اندازۀ قاعده براساس

فقیر وگدایان چودرویشِ روزگار

همه عشقِ آنان خدا وکنند افتخار

دم رفتن آنان  ندارند غم  زندگی

نه ظلمی بِکس نه غیرازخدابندگی

نه وارث  کِشد  تیربر ارث  پدر

نجنگ ونه دعوا ونه  خونی هدر

تو که  بنیاز بودی ازهر چه بود

بکی  داده ی  لقمه  نانی  درود

چه  کردی  تو بر مردمان حَزین

نصیبت  فقط  یک کفن شد ببین

نبردی  بندنبال  خود سیم  وزر

ستم  کردی و مردمان  در بدر

ببند  عسگری   دفترِ   روزگار

بد و  نیک   ادم  دو  تا  ماندگار

تاریخ 4/7/1395

علی عسگری صادق ابادی

پاینده  وجاوید باد رهبرجمهوری اسلامی ایران 

 

ادامه مطلب

یا علی  گفتن  بسی آسان  بود

در رهش ثابت قدم آرمان بود

راه مولا می بود یک  انتخاب

واجب واز سوی پیغمبرخطاب

راه او  درمان  کند  درد  بشر

گر بشر دوری بجوید از خطر

مرد حق در راه  مولا  جستجو

حق کند  تعریف وحق را گفتگو

هرکه  گوید یا علی  باید  عمل

صادقانه  دوری از کِبر و دَغل

عسگری  جانش فدایت یا  علی

یاوربیچارِگان مولای ما هم ولی

تاریخ 31/6/1395

علی عسگری صادق آبادی

 پاینده باد سید علی خامنه ی رهبر کبیر جمهوری اسلامی ایران

ادامه مطلب

چرا  اینگونه  بامن  میکنی قهر

خیالت چیست توای بیگانه پرور

نکن هرروز جدل  نا مهربانی

مگر ازمن چه دیدی یا چه دانی

نسوزان  این دل رنجیده ی من

نزن نیشتر گهی برجان و برتن

بگو راستش صداقت وار بدانم

تو در قلب منی شیرین   زبانم

اگر از من خطا دیدی بکن رو

چرا بیهوده بی حاصل سخنگو

نکن باورسخن غیرازدل خویش

جفاکردی زمن بااین دل ریش

جوان مردانه با من گفتگو کن

هرآنچه دردلت دوستانه روکن

گُناه  کارم   مجازاتی   برایم

به زندان تومحبوس درسرایم

بیا توازچنین احوال گذر کن

زعشق دیگری جِدَن حذرکن

تمام شدعسگری عاشق مداری

زکوی عاشقی نیست اعتباری

تاریخ 25/6/1395

علی عسگری صادق ابادی

ادامه مطلب

» چطور شلاق زنید برپیکر زن »» پنجشنبه 21 دی 1402
» دلتنگ جمالت شدم »» جمعه 15 دی 1402
» گلزاری باد برد »» یکشنبه 26 آذر 1402
» به گلزاری گه گلرا میبرد باد »» یکشنبه 26 آذر 1402
» رنج و گنج افزونشد افسار گسیخت »» شنبه 27 اسفند 1401
» چهارشنبه سوری سال چهارصد و یک »» سه شنبه 23 اسفند 1401
» شرح حال امروز گللستان ایران زمین »» چهارشنبه 10 اسفند 1401
» شب زمستانی »» سه شنبه 04 بهمن 1401
» درختی که میوه اش تلخ باشد نکار »» شنبه 01 بهمن 1401
» فرحناز دختر عزیز و مهربانم یادت گرامی باد »» جمعه 25 آذر 1401
» فرحناز عزیزم یادت گرامی »» یکشنبه 06 آذر 1401
» چنگ برگیسوی یار »» شنبه 20 فروردین 1401
» عبدالله و اسدالله زمانی شورابی شوهر خواهر و خواهرزداه یادشون گرامی »» دوشنبه 23 اسفند 1400
» سرگذشت رفاقت و شراکت امروزی »» چهارشنبه 05 خرداد 1400
» پریشانی گردون »» سه شنبه 04 خرداد 1400
» بمناسبت درگذشت جوان ناکام بابک بهرای »» شنبه 04 اردیبهشت 1400
» بابک زود سفرکرد »» سه شنبه 03 فروردین 1400
» چهارشنبه سوری سال 1399 »» سه شنبه 26 اسفند 1399
» شرح حال روزگار ما »» سه شنبه 12 اسفند 1399
» دل از خاک بهشت »» چهارشنبه 24 دی 1399
» چپاولگران بانک مرکزی »» دوشنبه 15 دی 1399
» شب چله ی 1399 »» دوشنبه 01 دی 1399
» لب دلبر »» جمعه 16 آبان 1399
» عاشورای 1399 »» دوشنبه 10 شهریور 1399
» تاسوعا »» دوشنبه 10 شهریور 1399
» دزدان قضایی »» یکشنبه 25 خرداد 1399
» کشته شدن یک مادر بدست شهبازی »» چهارشنبه 14 خرداد 1399
» عید سعید فطرسال 1399 »» سه شنبه 06 خرداد 1399
» تاکی اسیر زر و زور خواهی بود »» جمعه 29 فروردین 1399
» مروری برسیزدهم فروردین هزار وسیصد و نود نُه »» شنبه 16 فروردین 1399
» دلتنگ یک بوسه ی تو »» شنبه 09 فروردین 1399
» ایران بودش تنها »» شنبه 09 فروردین 1399
» عید مبعث روز حکم تنفیذ حضرت محمد »» پنجشنبه 07 فروردین 1399
» فرارسیدن نوروز 1399 »» پنجشنبه 07 فروردین 1399
» برو ای سال دیگر برنگردی »» جمعه 01 فروردین 1399
» شورش در حرم امام رضا شکستن درب حضرت معصومه »» چهارشنبه 28 اسفند 1398
» بلایی که وارد کشورشده بنام بیماری کشنده ی کرونا »» دوشنبه 26 اسفند 1398
» شبهای جمعه سری به رفتگان بزنید »» پنجشنبه 26 دی 1398
» سقوط هواپیما دی 98 »» پنجشنبه 26 دی 1398
» سپهبد سلیمانی 98 »» سه شنبه 17 دی 1398
» سپهبد سلیمانی »» سه شنبه 17 دی 1398
» قاسم سلیمانی »» سه شنبه 17 دی 1398
» شهید سهبد سلیمانی سال 98 »» سه شنبه 17 دی 1398
» سال نو میلادی برتمام پیروان حضرت مسیح مبارک باد »» پنجشنبه 12 دی 1398
» شب چله گذشت دلبر نیامد »» یکشنبه 08 دی 1398
» یلدا مبارک باد »» جمعه 29 آذر 1398
» شب یلدای 98 مبارک باد »» چهارشنبه 27 آذر 1398
» جمعه روز موعود »» جمعه 03 آبان 1398
» آتش به گلشن »» یکشنبه 21 مهر 1398
» نسیم »» سه شنبه 16 مهر 1398

تعداد صفحات : 18